شبی پسرک یک برگ کاغذ به مادرش داد . مادر آن را گرفت و با صدای بلند خواند:
او با خط بچگانه نوشته بود:
کوتاه کردن چمن باغچه :500 تومان
مرتب کردن اتاق خوابم : 500 تومان
بیرون بردن زباله ها : 500تومان
نمره ی ریاضی خوبی که گرفتم : 1000 تومان
جمع بدهی شما به من : 2500تومان
مادر به چشمان منتظر پسر نگاهی کرد.لحظه ای خاطراتش را مرور کرد.سپس قلم را برداشت و پشت برگه ی صورتحساب نوشت:
بابت سختی ۹ ماه بارداری که در وجودم رشد کردی : هیچ

080.gif
بابت تمام شب هایی که بر بالینت نشستم و برایت دعا کردم : هیچ
dite8.gif
بابت تمام زحماتی که در این چند سال کشیدم تا تو بزرگ شوی : هیچ

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك >> بخش تصاوير زيباسازی >> سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

بابت غذا نظاقت تو و اسباب بازی هایت : هیچ

connie_feedbaby.gif
و اگر تمام اینها را جمع بزنی خواهی دید که هزینه ی عشق واقعی من به تو هیچ است.وقتی پسرک آنچه را که مادرش نوشته بود خواند با چشمان پر از اشک به چشمان مادر نگاه کرد و گفت:
مامان دوستت دارم


آنگاه قلم را برداشت و زیر صورتحساب نوشت : قبلآ به طور کامل پرداخت شده.!

داستان پند آموز (صورتحساب مادر)

درباره مدرسه من

اولین قدم های فرنیا همزمان با مدرسه رفتن من

مادر ,بابت ,تو ,ی ,چشمان ,تومان ,هیچ بابت ,قلم را ,به چشمان ,500 تومان ,را برداشت

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مرکز نزدیکی به خدا اخبار دیجیتال مارکتینگ تکنولوژی فایل کده prenss مبانی نظری ها و پیشینه تحقیق ها خلق بهترین طعم ها کسوت سکوت دانلود خلاصه کتاب سایت فایل اچ دی